امير علي مردانيامير علي مرداني، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

باهوشم

امیر علی ورزشکار در پارک خانه خاله سحر جون

سلام گل پسره مامان . دیشب شام خانه خاله سحر بودیم .تو با عمو مرتضی و صاقد ( نامه جدیده صادق ) به پارک رفتید و تو حسابی بازی و ورزش کردی . واسه شام خاله خیالی زحمت کشیده بود .انگار در گیلان و سره سفره های گیلانی نشسته بودیم .خوروشته ترشی باش که تو متعجانه یک بشقابه کامل با پلو خوردی و دوست داشتی .میرزا قاسمی خوشمزه و پر از سیر و مرغ برای بابا صاقد .با بلاله اب پز که تو کلی خوردی . سیر ترشی و ترشی محلی با ماست و بادمجون و سالاده شیرازی واسه دسر هم زله بستنی .وای انگار گیلان بودیم .جای همه خالی . خاله غزاله هم با عمو سعید و دایی پوریا هم بودند و کلی خوش گذشت .البته تولده عمو مهرداد هم بود .که امیر علی به عمو مهرداد بابای روزین تبریک...
31 خرداد 1390

پشته بو مه تهران و شیرینی عمو سعید جون

سلام پسرم . دیروز که مو هایت را کوتاه کردیم .با بابا صادق به حمام رفتی و شام خوردیم که خاله غزاله زنگ زد و گفت بریم پیاده روی تو چال و  شیرینی ماشین که تازه خریدن را بدن . همگی با پوریا و خاطره و زهیر و سحر و مرتضی هراهه عمو سعید و خاله غزاله به بامه تهران رفتیم و ٢٠ کیلو متر پیاده روی کردیم .عرقمان در امد .البته تو در کالسکه شعر می خواندی و می خوردی و کلی حال می کردی . کلی بازی کردی و ساندویچ و دور از چشمه من نوشابه خوردی . خلاصه شبه خوبی بود و خوش گذشت .همگی خسته به خانه هایمان رفتیم و تو که تازه شارز شده بودی تا ٣ صبح بیدار بودی و نمی خوابیدی . دوربین نبرده بودیم .همین عکس را بیشتر نشد بگیریم . این هم م...
29 خرداد 1390

آرایشگاه امیر علی

امروز تو را به آرایشگاه با مامان زری و دایی پوریا بردیم .و تو هم از بس که فضولی دسته ارایشگر را با سرت دنبال می کردی ما مجبور شدیم سرت را بگیریم . خلاصه ٢ ساعت طول کشید تا موهایت کوتاه بشوند.این آقای ارایشگر عرقش در امده بود تو هم تند تند حرف می زدی و سئوال می کردی .البته از ترست و به سوالهای اقا حواب می دادی . خلاصه اصلا خوب کوتاه نکرد و من راضی نبودم .هر چی می گی باز کاره خودشون را می کنند.اما عیبی نداره زود بلند می شه . بعدشم که این اقا ول نمی کرد کلی زل و تافت زد و رنگ و وارنگت کرد .مثله این پسرهای سوسوله امروزی اصلا خوشم نیومد .معصومیته بچه یک چیزه دیگست که با این کار از بین میره .   آخه اینم شد مدل ......................
28 خرداد 1390

خاطرات روزه پدر

روزه پدره امسال مصادف شد با روزه تولده دائی پوریا .که همگی به تولدش رفتیم و خیلی خوش گذشت .و تو هم همش دنباله خرابکاری بودی و می خواستی انگشت توی کیک کنی یا بادکنکها رو بکنی .و موفق هم شدی . کادوی بابا اسماعیل را هم بهش دادیم که یک پیرهن و یک اسپری و یک نقاشی از طرف تو بود .که خیلی خوشحال شد . فرداشم به دیدنه بابا غلامعلی ( به قوله خودت داش غلام ) رفتیم .و همچنین به دیدنه بابایی .پدر بزرگ مامان .که جایشان خیلی پیشه ما خالی هست .روحشان شاد . در انجا اتفاقی مامانی و بابایی و مامان زری رادیدیم که تو با انها به پارک رفتی و بلال و بستنی خوردی . از تو چه پنهون که من و بابا هم به پارک ارم رفتیم و بلال و فالوده خوردیم و کلی بازی کردیم به یاد...
27 خرداد 1390

روزه پدر جون ها

سلام بابا صاگد روزت مبارک دوست دارم و یه بوسه گنده بگیر بابا جونم . همه بابا های مهربون روزتان مبارک خدای بزرگ و حضرت علی پشت و پناهتون     موفق و شاد و تندرست باشید .         ...
26 خرداد 1390

یک مسابقه پیشگویی و حدس برای خاله ها

سلام خاله جونهای امیر علی . امیر علی الان ٢ سالشه . می خواستم که شما با توجه به نوشته هایم در این وبلاگ در خصوصه امیر علی حدس بزنید که : امیر علی در چه رشته ای می تواند موفق بشود و استعداد دارد ؟ این سئوال هر سال تکرار میشه تا اینکه ببینیم کدوم خاله حدسش درسته ؟ فکر کنم جواب این سئوال سالها طول بکشه تا معلوم بشه کدوم خاله برنده شده . اما خوشحال می شم در این پیشگویی شرکت کنید تا معلوم بشود که چی میشه . جالبه نه .یک سریاله دنباله دار. ممنونم .   ...
26 خرداد 1390

دعای امیر علی

دیشب هر چی به امیر علی می گفتیم پاشو بریم بخوابیم پا نمی شد برهه بخوابه .اصلا و ابدا. وقتی بردمش برای خواباندن هی مرا بوس می کرد و می گفت اسبام بیار .اوردم .مازیکم رو بیار .اوردم .اندر تیکنم رو بیار اوردم .ای بابا بخواب امیر علی ساعت ٢ شبه . نمی خوابیدی کله نمی خوابیدی .خلاصه ماهم بی خیال شدیم و به پای تلویزیون نشستیم .تو هم نشستی کناره ما .نمی دانم توی تلویزیون چی نشان داد که گفتم . امیر علی واسه ما هم تو دعا کن . که در کماله ناباوری دیدیم دستهایت را به اسمون بلند کردی و بلند گفتی : خدایا بابا صاگد رو پولدارکن تا منو سواره هواپیما کنه و ببره من شیر پلنگ و ببر رو ببینم .وای خدای من منو بابا همدیگر را با نعجب فقط نگاه می ...
26 خرداد 1390

امیر علی می دو نی که ؟

سلام بر پسرم امیر علی شیطون . برات می خوام بگم از تو : می دونی به مامان چی می گی : مامان ندا جون بابا : بابا صاگد به جای بابا صادق می دونی چه حیوونی را دوست داری ؟ اسب از چه حیوونی بدت می یاد و می ترسی ؟ هاپو به قوله خودت می دونی چه اهنگی رو دوست داری : فقط صدام کن ام... می دونی چه ورزشی رو دوست داری ؟ بسکتبال می دونی چه میوه ای رو دوست داری ؟ هندوانه می دونی عاشقه بلالی و دائم هوس می کنی می دونی چه شعری رو زیاد با خودت و برای همه می خونی ؟ یه یسر دارم شاه نداره ...... می دونی چه غذایی رو دوست داری ؟ قورمه سبزی می دونی چه بازی رو دوست داری ؟ سرسره بازی و دنبال بازی می دونی وقتی می گم چند تا منو دوست داری چ...
21 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باهوشم می باشد